آخرین عکسهایی که از شهید حدادعادل گرفته شد
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۷۸۶۵۴
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، «اباصلت بیات» از عکاسان انقلاب و دفاع مقدس است که بیش از ۵ هزار تصویر از دوران دفاع مقدس به ثبت رسانده است. در بین آثار وی تصویری است که مربوط به ۸ ساعت قبل از شهادت شهید «مجید حدادعادل» و همچنین عکس لحظه شهادتش به چشم میخورد.
روایت اباصلت بیات از لحظه شهادت شهید حدادعادل را در ادامه میخوانیم: پس از اجرای عملیات «ثامنالائمه (ع)» که شکست حصر آبادان در ۵ آبان ۱۳۶۰ بود، شهید حدادعادل جمعی از خبرنگاران داخلی و خارجی را برای ارائه گزارش و ثبت این عملیات پیروزمندانه به منطقه اعزام کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نفر سوم از سمت راست شهید مجید حدادعادل، هشت ساعت قبل از شهادت
در این اعزام با فرماندهان دفاع مقدس مصاحبههایی صورت گرفت. از بین ۲۸ خبرنگار و عکاس، حدود ۵ نفر ایرانی و بقیه خارجی بودند. بنده از بنیاد اندیشه اسلامی در این پوشش خبری حضور پیدا کردم. برای اعزام به خط مقدم، برخی از خبرنگاران خارجی ترسیدند و در مقر فرماندهی ماندند. بنابراین به همراه ۱۸ خبرنگار و عکاس که یکی از آنها یک خانم خبرنگار بود، به خط مقدم رفتیم.
تعداد زیادی از لاشههای تانک و تجهیزات و انبوهی از جنازه عراقیها در منطقه دیده میشد. به دستور فرمانده ارتش به نام شیرازی، خبرنگاران و عکاسان به صورت متراکم در منطقه حضور پیدا کردند تا اینکه هم به انعکاس ابعاد مختلف عملیات بپردازند و هم در صورت حمله عراق، باهم نباشند و آسیب زیادی به نیروها وارد نشود.
بنده به داخل کانال توپخانه عراقیها که بین آبادان و هویزه بود، رفتم. داخل آن توپخانه، اتاقهای تو در تو بود که جنازههای عراقیها و پیکرهای شهدای ما که سوخته بود، از سقف آویزان و خشک شده بودند. با حساسیت خاصی از آن صحنههای تکرارنشدنی، عکس گرفتم؛ به طوری که لحظات هیجانی، مرا از گذر زمان غافل کرد و نزدیک غروب آفتاب به خودم آمدم و متوجه شدم که باید به محل قرار برگردم.
از گودال بیرون آمدم؛ از ترس نمیتوانستم از جا تکان بخورم. عراقیها منطقه را به آتش گرفته بودند، از خدا میخواستم همان موقع گلولهای به من بخورد و از این همه ترس خلاص شوم. مشغول خواندن آیةالکرسی شدم؛ دیدم یک جیپ با ۳ سرنشین از طرف خاک عراق به طرف من میآید. دوربینم را زیر گودال مخفی کردم تا در صورت اسارت به دست عراقیها نیفتد؛ پیراهنم را در آوردم و تکان دادم؛ یک لحظه صدای یکی از آنها به گوشم رسید که فریاد میزد «آقای بیات!».
شهید حدادعادل دستور داده بود که زنده یا جنازهام را هر طور شده باید به مقر فرماندهی برگردانند. بنابراین وقتی نزدیک خودرو شدیم تا به مقر برگردیم، فرمانده از شدت ناراحتی فریاد زد که کجا هستی؟
پیکر شهید مجید حداد عادل
به مقر که رسیدیم دیدم آقا مجید هم خیلی ناراحت بود و به من گفت «آقای بیات! کجا بودی؟ برو داخل سنگر، برو داخل سنگر» داخل سنگر شدم؛ چند دقیقه نکشید که سر و صدای بچهها بلند شد و متوجه شدم مجید حدادعادل به شهادت رسیده است که بلافاصله از او عکس گرفتم.
درباره شهید
شهید «مجید حدادعادل» متولد زمستان ۱۳۳۰ بود که در عمر ۳۰ ساله خود، هم تحصیل کرد و هم زندانهای رژیم طاغوت را تحمل کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای متعددی را برعهده گرفت و سرانجام در غروب روز هفتم مهرماه سال ۱۳۶۰ در جبهه «دارخوین» بر اثر اصابت ترکش کاتیوشا به ناحیه سر به شهادت رسید.
کتاب «در فاصله دو بوسه» شرح زندگی و شهادت مهندس مجید حدادعادل است که به قلم برادرش غلامعلی حدادعادل به رشته تحریر درآمده است.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: شهید مجید حدادعادل آبادان عکس مجید حدادعادل شهید حدادعادل عراقی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۷۸۶۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت شهید فاطمیون + فیلم
خبرنگار ما به سراغ خانواده شهیدی رفته که پیکرش پس از ۶ سال برگشته و به چشم انتظاری مادر پایان داده است. شهید محمد رضا امیری در اربعین سال ۹۳ در حلب سوریه به شهادت رسید.
محرم ۱۳۹۳ بود که شهید محمد رضا امیری موفق شد تا رضایت خانواده را بدست آورد؛ از همان آغاز تشکیل لشکر فاطمیون جزو اولین ها بود که راهی سرزمین آرزویش شد.
برادر شهید محمد رضا امیری میگوید بیشتر خاطرات خوب زندگی اش با برادر بزرگترش گره خورده است.
شهید امیری تنها چهل روز رؤیایش را زندگی کرد و به خاطر باورش جنگید؛ مادر محمد رضا امیری با گذشت ۶ سال از شهادت فرزندش منتظر آمدنش بود.
سرانجام پیکر شهید محمد رضا امیری پس از گذشت ۶ سال بازگشت و در سال ۱۳۹۹ در امامزاده حمزه خاتون آباد به خاک سپرده شد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی باشگاه خبرنگاران جوان افغانستان افغانستان